نتایج جستجوی عبارت «تایید نتایج عملیات بیت المقدس گردان حسین و حنین فتح خرمشهر» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید بیگ میرزا فریدونی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد بيگ ميرزا فريدوني »
بیگ‌میرزا فریدونی، ۱۳۴۴/۸/۹ در روستای رودخور در یک خانواده مذهبی و عشایری به دنیا آمد. دوران کودکی را بازندگی عشایری و تحت مراقبت و سرپرستی پدر، که فردی مؤمن و باخدا بود، پشت سر گذاشت. هفت‌ساله بود که برای تحصیل به دبستان عشایر لبو محمدی رودخور رفت. با موفقیت دوره ابتدایی را به پایان رساند و به دلیل بعد مسافت محل زندگی تا مدرسه، نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به همت دولتمردان مسلمان،...
برادران گشتی عراق
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از عملیات والفجر 2 در ارتفاعات مشرف بر شهر " چومان مصطفی"ی عراق مستقر بودیم. عراقیها برای اینکه سنگرهای کمین ما را شناسایی کنند بعضی از شبها چراغ فانوس به گردن الاغها می انداختند و آنها را به طرف نیروهای ما رها ‌می‌کردند. تا بچه‌ها به خیال اینکه افراد گشتی عراق هستند بطرف آنها تیراندازی کنند و سنگرها شناسایی شود‌. برادران چون از این موضوع مطلع بودند هر شب انتظار چنین کاری داشتند و تیراندازی نمی‌کردند. برخی...
مگس و مجس
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10 که در منطقه عملیاتی خرمال انجام شد. بچه‌ها دو سرباز عراقی را به اسارت می‌گیرند و برای چند ساعتی آنها را نزد خود نگه می‌دارند. آنها با تکلم ناقص عربی شروع می‌کنند ‌‌با ‌ اسیران مکالمه کردن.‌ به آنها محبت کرده و به شوخی کردن می‌پردازند‌، یکی از برادران به دو سرباز عراقی تخمه کدو تعارف می‌کرد و می‌گفت، بگو "کدو"، بگو "مگس" و سرباز عراقی‌‌ می‌گفت: "مجس" و همه می‌خندیدند. موقعی که می‌خواستند...
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید سعید رضا کاوه پیشقدم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سعيد رضا کاوه پيشقدم »
غروب سرخ یادآور غروب عمر انسان‌هاست. امشب عملیات است و شب در خون خود خفتن. اگر خدا بخواهد فردا خورشید طلوع خواهد کرد درحالی‌که در خون خود شناوریم. )برگرفته از آخرین یادداشت شهید کاوه)  معلم شهید سعید رضا کاوه‌پیشقدم ۱۳۴۳/۱/۱ همراه با بهار در شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین و مذهبی از راه رسید و طراوت و شادابی را با خود به همراه آورد. سعید فردی مهربان، متواضع و علاقه‌مند به کتاب و مطالعه بود. کتابخانه او با انواع کتاب‌های...
نیایش
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
خداوندا خمینی زنده باشد جوانان را دهد نیروی تازه کند اصلاح کشور از ره دین گشاید قدس و هم کرب‌‌و بلا را به قلب دشمنان تیر دعایش سپاه پاسدارانش شب و روز به بنیاد شهیدش بخش نیرو بسیج پاسداران‌ خمینی همه جان بر کف اندر راه قرآن خداوندا تو می‌دانی که ما را براه او بدادم حامدم را به شهید شاهدم حامد خدایا خداوندا توکل را مدد کن گنه کاران ببخشا بر پیمبر تـوکل را ببخشـا بر شـهیـدان...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید قاسم زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
آنگاه‌که کیمیای وجود تو را در زمین می‌کاشتیم و یارانت با اشک‌هایشان آبیاری‌اش می‌کردند و فغان سر می‌دادند، لطافت روح مطهرت با نسیمی تسلی‌مان می‌داد که: کدام دانه فرورفت در زمین که نـرسـت                                                                              چرا به دانه انسانیت این گمان باشد کدام دل فرورفت...
بیاد شهید محمود دهستانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
شد چو محمود دهستانی شهید رو به سوی خالق سبحان نمود آرزویم بـــود دامــــادش کــــنــم لیک رفت آن سروخوش رفتار ما ای خدا محمود سرو ناز بود شد شهید از تیر ضد انقلاب با محمد هر دو همسنگر بودند روستا محمود را غمخوار بود عاقبت با هم براه حق شدند سینه‌ها از تیر دشمن چاک چاک در دم آخر نمودند آرزو داغ بر دل خواهران و مادران لیک راضی بر رضای‌کردگار گفت محمود توکل ازیقین من شنیدم از...
زندگینامه جانباز احمد کاغذ دست
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
احمد کاغذ دست فرزند محمد حسن، در تاریخ 20/9/1345 در خانواده‌ای ساده و مذهبی در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود‌. دوره ابتدایی را در دبستان فرهنگ اسلامی و دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید مصطفی خمینی و سال اول دبیرستان را در دبیرستان شهید بهشتی به پایان رساند‌. برای شرکت در جنگ تحمیلی و دفاع از مرزهای کشور اسلامی،‌ درس و مدرسه را رها نموده و تا سال 1365 که شدیدا" مجروح گردید مداوما" در جبهه‌ها...
خاطره ای از شهید فیروزی
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای الله مراد مقصودی خاطره‌ای از شهید خاکباز فیروزی از رزمندگان عزیز روستای خواجه جمالی نقل می‌کند: ایشان نیروی بسیار زرنگ و خوبی بود‌، موقعی بلند شد تا با آر‌پی‌جی به تانک دشمن حمله کند‌، تیر به بازویش خورد و مجروح شد‌، من به سراغش رفتم‌، دیدم به گونی‌های سنگر تکیه داده و دارد گریه می‌کند‌. با او شوخی کردم‌، گفتم: عجب رزمنده‌ای، حالا آمده‌ای بجنگی‌؟! تو که با یک تیر داری گریه می کنی‌، پس چطور می‌خواهی از...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید غلامحسین آفتابی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامحسين آفتابي »
بسم الله الرحمن الرحیم الهی لاتکلّنی الی نفسی طرفه عینٍ ابداً فی الدنیا و الاخره. اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک، لم اعرف رسولک. اللهم عرفنی رسولک، فانک ان لم تعرفنی رسولک، لم اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک، فانک ان لم تعرفنی حجتک، زللت عن دینی. اللهم لا تمتنی میتهً جاهلیه و لا تزع قلبی بعد اذ هدیتنی. بار الها! خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی، فرستاده تو را نخواهم شناخت. خداوندا! رسولت...